لکسی ورج از همان دوران کودکی رویای خرید عروسی با مادرش و انتخاب لباس عروس با سلیقه او را داشت .
او در سن 19 سالگی وارد دانشگاه ساسکچوان شد و به نظر می رسید زندگی به او روی خوش نشان داده تا اینکه در آگوست سال قبل متوجه شد مادرش به سرطان استیج 4 کبد مبتلا شده است.
او برای اینکه بتواند مدت زمان بیشتری با مادرش باشد ، برای یک سال قید تحصیل را زد و دائم در کنار مادر بود.
پس از 13 ماه شیمی درمانی شدید ، مادر تصمیم گرفت دیگر به درمان ادامه ندهد و شیمی درمانی متوقف شد. اما حال او به مرور وخیم تر شد وپزشکان نمی توانستند تخمین بزنند تا چه زمان زنده خواهد ماند. این شرایط باعث شد ورج پنج هفته قبل تصمیم به خرید لباس عروسی آینده اش با مادر بگیرد و برای خرید در آخر هفته با یکی از مزون های عروس در شهر پرنس آلبرت قرار گذاشت .
اما حال مادرش در آن آخر هفته به قدری وخیم شد که پزشکان اجازه خروج از بیمارستان را به او ندادند .
در نهایت ورج تصمیم گرفت تا با هماهنگی صاحب مغازه هفت لباس را به بیمارستان و اتاق مادر منتقل کند تا بتواند همگی آنها را مقابل مادرش امتحان کرده و نظرش را جویا شود.
لکسی تمام لباسها را پوشید و یک عکاس محلی هم از او تصاویری تهیه کرد . آنها در نهایت یک لباس را انتخاب کردند تا لکسی در روز عروسی اش در سالهای آینده به تن کند.
با اینکه مادر آن قدر زنده نخواهد ماند که در مراسم عروسی دخترش حاضر باشد ، لکسی از اینکه شانس تحقق آرزوی کودکی اش را پیدا کرد ، خوشحال بود و حالا خاطره خوشی از آخرین روزهای زندگی مادرش دارد.