جامعه شناسان در تحقیقی جدید اخطار دادهاند که بزرگترین و پویاترین شهرهای کانادا از نظر اقتصادی دارند تبدیل به جزیرههایی از انزوای فرهنگی میشوند چون نابرابری اقتصادی در حال رشد است و همسایههای این شهرها دارند بیش از همیشه دو قطبی میشوند. آنها میگویند نتیجه چنین چیزی میتواند جامعهای تکه تکه و بیاعتماد باشد که در آن به سختی میتوان بین گروههای مختلف نکات تشابه پیدا کرد.
با استناد به دادههای جمعآوری شده توسط محققان دانشگاه تورنتو، هر چهار منطقه شهری بزرگ کانادا یعنی تورنتو، مونترال، ونکوور و کالگاری شاهد ناپدید شدن محلههای با درآمد متوسط هستند. محلههای با درآمد بالا و درآمد پایین دارند جای آنها را میگیرند.
پروفسور دیوید هولچانسکی محقق ارشد این گزارش میگوید با وجود اینکه این روند چند دهه است که ادامه داشته، او ارقام را بر اساس جدیدترین دادههای نظرسنجی به روزرسانی کرده و به این نتیجه رسیده که تغییرات عمیقی به طور مداوم در حال شکلگیری در شهرهای کانادا هستند.
در سال 1980، روی هم رفته 60 درصد از مناطقی که در تورنتو مورد نظرسنجی قرار گرفتند مناطق با درآمد متوسط بودند و تا سال 2015، تنها 28 درصد از آنها طبقه متوسط مانده بودند.
در عین حال، محلههای فقیر و ثروتمند به شدت رشد کردهاند. درصد مناطق ثروتمند از 12 درصد به 21 درصد رسید و مناطق با درآمد پایین هم رشدی انفجاری داشتند و از 28 درصد به 51 درصد رسیدند. حتی در دوران اوج فعلی هم اکثر محلههای تورنتو درآمد پایین دارند.
روندهایی مشابه البته با شدتی کمتر در مونترال، ونکوور و کالگاری هم دیده شده است.
هولچانسکی در وبلاگ خود نوشت: «تورنتو دیگر شهری از محلهها نیست. مجموعهای است از جزایری که توسط سطح درآمد از یکدیگر جدا شدهاند. دسترسی به فرصت به اضافه سختکوشی دیگر به معنی موفقیت نیست. در منطقهای که پر از جزایر ثروت و فقر است، مکان زندگی شما بیش از همیشه دسترسی شما به فرصت و داشتن یک زندگی بهتر را تعریف میکند.»
این مسئله محدود به خود شهر نیست. همین روند دارد در حومههای شهر هم دیده میشود. یک مثال دراماتیک آن این است که منطقه پیل واقع در حومه شهر تورنتو شاهد رشد محدودههای با درآمد کم از 2 درصد در سال 1980 به 52 درصد در سال 2015 بود.
هولچانسکی میگوید چهار دلیل اصلی برای ناپدید شدن محلههای طبقه متوسط وجود دارد.
دلیل اول تغییر بازار کار است. مثل بسیاری از کشورهای توسعهیافته، کانادا هم شاهد کاهش شغلهای تولیدی اتحادیهدار با درآمد بالا بوده و شغلهای با درآمد پایین در بخش خدمات جای آنها را گرفتهاست.
بازار مسکنی که مقرون به صرفه نیست دلیل دوم است. در دهههای اخیر، شهرها از ساختن یا اجباری کردن مسکن اجتماعی و مقرون به صرفه دور شدهاند و همه چیز دست نیروهای بازار افتاده است. قیمت مسکن پایین نرفته و در خیلی موارد درآمدها افت کردهاست.
در درجه بعدی، مالیات عاملی تاثیرگذار روی این پدیده بوده است. در دهه نود میلادی، کانادا کاهش شدید مصرفگرایی اجتماعی را تجربه کرد و در سالهای بعد از آن چند بار مالیاتها پایین آمد. کاهش مصرف عمومی خصوصا روی فقرا اثر میگذارد و کاهش مالیات به شدت به کمک ثروتمندان میآید.
در نهایت، تبعیض نقشی چشمگیر در افزایش نابرابری داشته مخصوصا چون تعداد اقلیتها در میان مهاجران زیاد شده و باعث شده تبعیض به مسئلهای بزرگ برای رفاه خانوارهای کانادایی تبدیل بشود. بسیاری از مهاجران نمیتوانند استخدام شوند، شغلهایشان را نگه دارند یا در شغلشان پیشرفت کنند.
محققان میگویند قدم اول کاهش ضررهای موجود است. یک راهحل در زمینه کاری میتواند ایجاد نردبانهای پیشرفت کاری به جای کارهای منتهی به بنبست باشد. آنها در عین حال میگویند کشور نیازمند رویکردی جدید نسبت به مسکن است چون این بخش از اقتصاد به شدت دارد نابرابری را تشدید میکند. برای کاهش فشار روی این بخش باید دولت در همکاری با بخش خصوصی مسکن مقرون به صرفه بسازد.
البته محققان اخطار میدهند که این روند را نمیتوان یک شبه معکوس کرد چون اتفاقی است که طی 30 سال افتاده است.